ترجمه مقاله

دلاکی

لغت‌نامه دهخدا

دلاکی . [ دَل ْ لا ] (حامص )عمل دلاک . شغل دلاک . رجوع به دلاک شود. || شغل سرتراش . عمل سلمانی . سرتراشی . رجوع به دلاک شود.
- امثال :
دلاکی را از (با) سر کچل دیگری آموختن (یاد گرفتن )؛ برای جلب نفع خود بزیان دیگری عمل کردن . (فرهنگ عوام ): دلاکی را با سر کچل من یاد می گیرد. (امثال و حکم ).
دلاکی و استغنا. (از مجموعه ٔ مختصر امثال طبع هند).
ترجمه مقاله