ترجمه مقاله

دلمه

لغت‌نامه دهخدا

دلمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) از کلمه ٔ ترکی دُلمَق به معنی پر شدن ، و یا از دولدرمق ، به معنی پرکردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). یک نوع طعام از برگ رز یا کلم برگ و یا بادنجان و خیار و فلفل سبز (بی بو) و جز آن که از گوشت قیمه کرده آنها را آکنده باشند سازند. (ناظم الاطباء). به ترکی هر چیزی را که از برنج و قیمه پر کنند مانند برگ انگور و بادنجان و پیاز و غیره . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). برنج و گوشت و لپه ٔ پخته که در میان برگ مو پیچند و چاشنی ترش و شیرین زنند. آکنده و انباشته از قیمه و برنج پخته و جز آن در میان برگ مو و بادنجان و طماطه . طعامی ازبرنج و گوشت و لپه و چاشنی شکر و سرکه در میان برگ مو یا برگ کلم و جز آن نهند به اندازه ٔ لقمه ای . طعامی که از برگ رز محشو به قیمه ٔ ریزه ٔ گوشت و لپه و برنج پخته کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). طعامی است که مواد آنرا برنج و گوشت قیمه کرده و لپه و سبزی (سبزی دلمه ) تشکیل می دهد که این مواد را گاهی پس از نیم پزکردن و گاهی بصورت خام داخل برگ گیاهانی چون مو و کلم و یا داخل پوست تره بار (پس از بیرون آوردن مغز آنها) چون خیار و بادنجان و کدو و فلفل سبز و غیره می کنند و می پزند و چاشنی آنرا گاهی از مواد ترش چون آب لیمو و گاه ترش و شیرین چون سرکه و شکر و یا سرکه و شیره و غیره انتخاب میکنند. انواع دلمه را بنام برگ یا پوستی که مواد را در آن آکنده اند خوانند چون ، دلمه ٔ بادنجان ، دلمه ٔ برگ (برگ مو یا رز) دلمه ٔ برگ کلم ، دلمه ٔ پیاز، دلمه ٔ خیار، دلمه ٔ فلفل سبز، دلمه ٔ کدو، دلمه ٔ گوجه فرنگی ، دلمه ٔ طماطه و غیره ... || زر و سیم در کیسه های خرد یا کاغذ که در عروسیها به مهمانان دهند. نقود طلا که داماد به محفلیان عروس دهد. مسکوک زر پیچده در پاکت یا کاغذی که در عروسیها به میهمانان دهند. نقدی که در پاکتی خرد یا کاغذی پیچیده بصورت دلمه ٔ برگ به محفلیان دهند در عروسیها. مسکوکهای زر در کاغذ پیچیده که کسان داماد به هر یک از مدعوین مجلس عروسی دهند. مسکوک زر که به مدعوین عروسی دهند پیچیده در کاغذی . زری که اولیای داماد به مهمانان در کاغذی دهند. || زری که شاهان بروز عید به چاکران دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله