ترجمه مقاله

دل ماندگی

لغت‌نامه دهخدا

دل ماندگی . [ دِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل مانده . اندوه . ملالت . حزن . (ناظم الاطباء). || آزردگی . (ناظم الاطباء). دل چرکینی . (یادداشت مرحوم دهخدا). رنجش . شکرآب : در این میان امیر عزالدین را دل ماندگی پدید آمد... و عصیان ظاهر کرد. (راحةالصدور راوندی ). در اثنای غزوات سلطان برادر او تاج الدین علیشاه سبب دل ماندگی که او را از برادر خود سلطان محمد در میان آمده بود. (جهانگشای جوینی ). میان ابی بکر و زیاد دل ماندگی اتفاق افتاد. (تجارب السلف نخجوانی ).
ترجمه مقاله