ترجمه مقاله

دل پر

لغت‌نامه دهخدا

دل پر. [ دِ پ ُ ] (ص مرکب )دل آکنده از غم و اندوه یا خشم و غضب . بسیار غمگین واندوهگین یا خشمگین و غضبناک . رجوع به دل پری شود.
- دل پر بودن ؛ لبریز از شکایت بودن . (آنندراج ) :
چون آستین همیشه جبینم ز چین پر است
یعنی دلم ز دست تو ای نازنین پر است .

غنی (از آنندراج ).


خالی نساخت گریه دلم را ز سیل خون
از من چرا همیشه دل آسمان پر است .

میر محمدهاشم شهید (از آنندراج ).


- دل ِ پر داشتن از دست کسی ؛ در اصطلاح عامیانه ، به معنی دق دل داشتن و کینه ٔ دیرینه نسبت به کسی ورزیدن و از او شکایت و دلخوری داشتن . (فرهنگ لغات عامیانه ). ناراضی و رنجیده بودن . (فرهنگ عوام ). سخت غمگین یا سخت کینه ور بودن . (یادداشت مرحوم دهخدا). کینه ٔ ناگفته داشتن : دلش پر است ؛ غمی بسیار و ناگفته دارد.
ترجمه مقاله