ترجمه مقاله

دمدمی

لغت‌نامه دهخدا

دمدمی . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عامیانه ) دمدمی مزاج . آنکه بر امری ثبات نورزد. آنکه هر ساعت رأی مخالف رأی پیشین دارد. آنکه بر قولی نپاید و زود تغییر عقیده دهد. بلهوس . متلون . متردد. دودل . (یادداشت مؤلف ). در لهجه ٔ امروز آذربایجان چنین شخص را دمدمکی گویند. || این وقت و همین دم . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
ترجمه مقاله