ترجمه مقاله

دمیة

لغت‌نامه دهخدا

دمیة. [ دُم ْ ی َ ] (ع اِ) دمیه . پیکر منقوش از سنگ مرمر و عاج و مانند آن یا پیکر منقوش که در آن سرخی هم باشد، یا عام است .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). صورت نگاشته . (السامی فی الاسامی ) (از مهذب الاسماء). صورتی از رخام کرده یا از عاج و مانند آن .مجسمه . پیکره . تندیس . (یادداشت مؤلف ). || بت . ج ، دُمی ً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بت از عاج . (یادداشت مؤلف ). || مجازاً، زن خوبروی . (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله