دندی
لغتنامه دهخدا
دندی . [دَ ] (حامص ) صفت و حالت دند. دند بودن :
بعون اللَّه بتی مشهور و معروف
چو عوّانان به قلاشی و دندی .
رجوع به دند شود. || گسی . عفوصت . عفصی . قبض . (یادداشت مؤلف ).
بعون اللَّه بتی مشهور و معروف
چو عوّانان به قلاشی و دندی .
سوزنی (از جهانگیری ).
رجوع به دند شود. || گسی . عفوصت . عفصی . قبض . (یادداشت مؤلف ).