ترجمه مقاله

دنقر

لغت‌نامه دهخدا

دنقر. [ دَ ق َ ] (ع اِ)شوره . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شوره است و از آن باروت سازند، بعضی گویند این لغت عربی است و بعضی رومی گفته اند. (برهان ). ابقر خوانند و به پارسی شوره گویند و طبیعت وی گرم است . (از اختیارات بدیعی ). رجوع به شوره و ابقر شود.
ترجمه مقاله