ترجمه مقاله

دهاز

لغت‌نامه دهخدا

دهاز. [ دَ ] (اِ) بانگ وفریاد. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). نعره و فریاد. (انجمن آرا) (از فرهنگ اوبهی ).نعره . (صحاح الفرس ) (از لغت فرس اسدی ) :
فرخی بردر تو بنده ٔ تست
از نشاط تو بر کشیده دهاز.

فرخی (از انجمن آرا).


|| دهار.غار و شکاف کوه . (از برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ). دِهاز. و رجوع به دهار و دِهاز شود.
ترجمه مقاله