ترجمه مقاله

دهان دره

لغت‌نامه دهخدا

دهان دره . [ دَ دَرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دهن دره . فنجا. بیاستو. هاک . باسک . پاسک . فاژ. خامیازه . خامیاز. ثوباء. تثاؤب . ثأب . بازشدن دهان به صورتی خاص بی اراده و آن علامت خواب یا بعضی امراض عصبی باشد. (یادداشت مؤلف ). خروق . خمیازه . (از منتهی الارب ). خمیازه را گویند و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و بسیاری خمار کیف و کاهلی . (برهان ) (لغت فرس اسدی ). فاژه و آن گشودن دهان است به سبب کثرت خواب و خمار. (آنندراج ). و رجوع به دهن دره و مترادفات کلمه شود.
ترجمه مقاله