ترجمه مقاله

دهلیزی

لغت‌نامه دهخدا

دهلیزی . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به دهلیز است . هر چیز منسوب و مربوط به دهلیز. || دربان خانه را گویند. (لغت محلی شوشتر). || حرفهای بازاری . (یادداشت مؤلف ). کنایه از سخنانی که از اندرون خانه خبری دهند و از بیرون خانه خبری گویند و بتراشند. (ناظم الاطباء). کنایه از سخنان اراجیف بی ماحصل ، و صحیح آن سخن دهلیزی است . (از آنندراج ). کنایه از سخنان اراجیف و بی حاصل باشد. (برهان ) :
گفت دهلیزی است واﷲ این سخن
پیش شه خاک است هم زر کهن .

مولوی .


زانکه آن گرمی آن دهلیزی است
طبع اصلش سردی است و تیزی است .

مولوی .


- سخنان دهلیزی ؛ سخنان بی اصل و معنی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله