ترجمه مقاله

دهنج

لغت‌نامه دهخدا

دهنج . [ دَ ن َ / دَ هََ ن َ / دُ هََ ن ِ ] (معرب ، اِ) معرب دهنه ٔ فارسی که سنگی است شبیه به زمرد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). گوهری است چون زمرد. (مهذب الاسماء) (از دهار). جوهری است مانند زمرد و به فارسی دهنه ٔ فرنگ . (منتهی الارب ). دهنه ٔ فرنگ . (منتخب اللغات ). سنگی است سبز که از آن نگین ها و مهرها کنند چنانکه از فیروزه ، لیکن سبزی فیروزه از دهنج کمتر باشد. (از مفاتیح ) : از معدن مس متولد شود. ابخره ٔ مس و کبریت و زیبق چون از معدن متصاعد شود قوت برودت هوا آن را منعقد گرداند دهنج شود رنگش مانند پرطاوس سبز است و به چند رنگ دیگر بود بهترینش فرنگی است ... به قیمت فزونتر از فیروزه است . (نزهةالقلوب ). و اندر او [ جزیره ٔ قبرس ] معدن سیم است و معدن مس و معدن دهنج . (حدود العالم ). و رجوع به دهانه و دهانج و تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی شود. || چیزی را گویند که شبیه به دهانه بود مانند دهانه ٔ کوه و دهانه مشک و دهانه ٔ آب . (آنندراج ). و رجوع به دهانه و دهانج شود.
ترجمه مقاله