ترجمه مقاله

ده نه

لغت‌نامه دهخدا

ده نه . [ دَه ْ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) زیور و زینت و آرایش هر هفت . (ناظم الاطباء) (از برهان ).ده پانزده . کنایه است از زیب وزینت . (آنندراج ). زیور و آرایش . (شرفنامه ٔ منیری ) (از غیاث ) :
موکب شاه اختران رفت به کاخ مشتری
شش مهه داده ده نهش چرخ دوازده دری .

خاقانی .


|| نقصان . (ناظم الاطباء). به معنی نقصان کردن . (از برهان ). || هر دو چیز که در کمیت و کیفیت نزدیک هم باشند. (از برهان ) (از آنندراج ). || (عدد مرکب ) عدد تسعین و نود. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ). ده ضرب در نه یعنی نود.
ترجمه مقاله