ترجمه مقاله

ده پنج

لغت‌نامه دهخدا

ده پنج . [ دَه ْپ َ ] (اِ مرکب ) نصف یک قسمت از پنج قسمت . || (ص مرکب ) زرپست و قلب و ناسره . (ناظم الاطباء). زرقلب و بد. (لغت محلی شوشتر). || زر یا سیم که پنج دهم یعنی نصف آن فلز دیگر باشد :
همه راه او خود پر از گنج بود
زر دهدهی سیم ده پنج بود.

نظامی .


- ده پنج زنی ؛ کنایه است از نیرنگسازی و تقلب ورزی :
تا دهدهی غرایبت هست
ده پنج زنی رهاکن از دست .

نظامی .


و رجوع به ده پنجی شود.
ترجمه مقاله