ترجمه مقاله

دودآهنگ

لغت‌نامه دهخدا

دودآهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) دودآهنج . (ناظم الاطباء) (از برهان ). فکژ. دودکش . داخنه . دوددان . همان دودآهنج است به هر دو معنی آن . (یادداشت مؤلف ). به معنی دودکش است چه یک معنی آهنگ کشیدن است و آن سوراخی است که در حمام ها و مطبخها و بخاریها گذارند تا دود بیرون رود. (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ). روزنی که از آن دود بیرون رود و آن را دودکش نیز گویند. (غیاث ) :
آفاق به پای ماه ما فرسنگی است
وز ناله ٔ ما سپهر دودآهنگی است .

خاقانی .


آتشی چون سیاه دود به رنگ
کآورد سر برون ز دودآهنگ .

نظامی .


حجره ای با چهار دودآهنگ
بر دل و دیده چون نباشدتنگ .

نظامی .


اگر چه ز آتش سودا چو خصمت
دلی دارد چو دودآهنگ لاله .

کمال الدین اسماعیل .


|| دودآهنج . پارچه ٔ سفالی که جهت گرفتن دوده از برای ساختن مرکب بر بالای چراغ تعبیه کنند. (از برهان ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله