ترجمه مقاله

دور درشدن

لغت‌نامه دهخدا

دور درشدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تعقر. (المصادر زوزنی ). تعمق . (تاج المصادر بیهقی ). تنوش . (دهار). فروشدن . به عمق و ژرفا شدن . (یادداشت مؤلف ):تعمق ؛ دور درشدن در چیزی . (المصادر زوزنی ). تبحر. تبقر؛ دور شدن در علم . (المصادر زوزنی ). توغل ، دور درشدن در گرها یا در زمین دشمن . (المصادر زوزنی ). شطارة؛ به بدی دور درشدن . (یادداشت مؤلف ). تبحر؛ دور درشدن در علم . (تاج المصادر بیهقی ). تنطیع؛ دور درشدن در سخن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). تقعیب ؛ دور درشدن در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). امعان ؛ دورشدن اسب در دویدن . توغل ؛ دور درشدن در زمین . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله