ترجمه مقاله

دور

لغت‌نامه دهخدا

دور. [ دَ ] (ع مص ) گردیدن چیزی و برگشتن بر آنجا که بود. (از اقرب الموارد). گردش کردن و گردیدن . (ناظم الاطباء). چرخیدن . گرد گردیدن . گشتن . (یادداشت مؤلف ). چرخ زدن هر چیز مطلقاً. (لغت محلی شوشتر). گردیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). گرد گشتن . (غیاث ) (ترجمان القرآن جرجانی ). گشتن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || مبتلا به علت دوار کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله