ترجمه مقاله

دوزندگی

لغت‌نامه دهخدا

دوزندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل دوزنده . || شغل و حرفه ٔ دوزنده . خیاطی . خیاطت .(یادداشت مؤلف ). سوزنکاری . (آنندراج ) :
نیاید نکوکاری از بدرگان
محال است دوزندگی از سگان .

سعدی (بوستان ).


|| (اِ مرکب ) مغازه ٔ خیاطی . دکان (کارگاه ) خیاطی . آنجای که در آن به خیاطی و دوخت و دوز مشغولند. (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله