ترجمه مقاله

دولایی

لغت‌نامه دهخدا

دولایی . [ دُ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) دوتایی و مضاعف .
- تخته دولایی ؛ تخته ٔ مصنوعی نسبتاً قطور. (یادداشت مؤلف ).
|| جامه ٔ دوته از ابره و آستر که با هم دوزند و برین قیاس یک لایی . (آنندراج ). || لته ای از یک قماش آستر و ابره ای برای خشک کردن ظروف . (یادداشت مؤلف ).
- دولایی کردن قبا ؛ دوته کردن جامه از ابره و آستر :
گرفته گر نه رخت گرم باغ گلشن را
قبای خود گل رعنا چرا دولایی کرد.

تأثیر(از آنندراج ).


|| کلفت و ضخیم . (ناظم الاطباء). || در هندوستان نوعی از رداست که مانند شال بر سر می کشند و گاهی بر دوش اندازند و آن نیز دوته باشد و یک ته هم می باشد قسم اول را در سرما استعمال کنند و دوم را در گرما. (آنندراج ). || (حامص مرکب ) کوژی . خمیدگی . خمی . بخمی . انحنا. انعطاف . دوتایی . دوتاهی . کوزی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولا شود.
ترجمه مقاله