ترجمه مقاله

دولا

لغت‌نامه دهخدا

دولا. [ دُ ] (ص مرکب ) دوتاه . (ناظم الاطباء). کوز. کوژ. منحنی . دوتاه . دوتا. خم . بخم . خمیده . دوتو. دوتوی . دوته . (یادداشت مؤلف ). || مضاعف و دولای . (ناظم الاطباء).
- دولا شدن ؛ خمیدن . دوتو شدن . خم شدن . خم آوردن . دوتا شدن . منحنی شدن . (یادداشت مؤلف ).
- دولا کردن ؛ خماندن . خم کردن . دوته کردن . تا کردن به دو. دوتو کردن . دوتا کردن . خم دادن و شکستن یک جزء از ریسمان یا جامه و کاغذ و امثال آن را بر روی جزء دیگر. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله