ترجمه مقاله

دول

لغت‌نامه دهخدا

دول . [ دُ وَ ] (ع اِ) ج ِ دولت است . (غیاث ). دولتها و مملکت ها. (ناظم الاطباء) :
شاه اجل خسروگردون سریر
سیف دول خسروِ خسرونژاد.

مسعودسعد.


نام نکو بمان چو کریمان ز دستگاه
چون شد یقین که عمر دول پایدار نیست .

سنایی .


بندگان سرکشند و باز آرد
دست اقبال سیف دین و دول .

سعدی .


و رجوع به دولت شود.
ترجمه مقاله