ترجمه مقاله

دول

لغت‌نامه دهخدا

دول . (اِ) برج دلو. (فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). درزبان کلدانی برج دلو را گویند. (یادداشت مؤلف ). برج یازدهم از دوازه برج فلکی . (ناظم الاطباء). برج دلوکه برج یازدهم باشد از دواده برج فلکی . (برهان ). || (اِخ ) آن چهار ستاره ٔ بزرگ که بر تن اسب بزرگند ایشان را دول خوانند. (التفهیم ) :
باز دو پیکر و ترازو و دول
از هوایافت بهره بیش ممول .

سنایی .


ترجمه مقاله