دوک
لغتنامه دهخدا
دوک . (اِخ ) نام بیابانی . (ناظم الاطباء). نام بیابانی بوده به آذرآبادگان . [ آذربایجان ] :
سپاهی گزین کرد از آزادگان
بیامد سوی آذر آبادگان ...
سراپرده زد شاه بر دشت دوک
سپاهی چنان گشن و رومی سلوک .
سوی دشت دوک اندر آورد روی
همی شد خلیده دل و راهجوی .
نشستند بر کوه دوک آن سران
نهاده دو دیده به فرمانبران .
سپاهی گزین کرد از آزادگان
بیامد سوی آذر آبادگان ...
سراپرده زد شاه بر دشت دوک
سپاهی چنان گشن و رومی سلوک .
فردوسی .
سوی دشت دوک اندر آورد روی
همی شد خلیده دل و راهجوی .
فردوسی .
نشستند بر کوه دوک آن سران
نهاده دو دیده به فرمانبران .
فردوسی .