ترجمه مقاله

دژ

لغت‌نامه دهخدا

دژ. [ دُ ] (ص ، پیشوند) زشت و بد. (انجمن آرا) (آنندراج ). بدکار.بدعمل . (ناظم الاطباء). دش . بد. سخت . زشت . اهل شر. ضد. خلاف . مزید مقدم است و معنی زشت و بد به کلمه دهد چون : دژآباد، دژآهنگ ، دژاگام ، دژاگامه ، دژآگاه ، دژآگه ، دژآلود، دژانگاه ، دژبر، دژبراز، دژبرام ، دژبرو، دژپسند، دژخدای ، دژخم ، دژخی ، دژخیم ، دژکام ، دژکامه ، دژگوار، دژگوارد، دژم . || خشمگین . غضبناک .
- دژ ماندن ؛ خشمگین و آشفته ماندن : همچنانکه عاشقان سرمست شوند از حقایق آن جهانی برافروزندو دژ بمانند بی یافت آن راه ... (معارف بهاء ولد ص 236).
|| (اِ) بدعملی . || شمار و عدد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله