دیررولغتنامه دهخدادیررو. [ رَ / رُو ] (نف مرکب ) کندرو. (یادداشت مؤلف ). کند، بطی ٔ : و ستاره از بهر آن دیررو گردد.(التفهیم ). ثفال ؛ شتر دیررو. (السامی فی الاسامی ).