ترجمه مقاله

دیسم

لغت‌نامه دهخدا

دیسم . [ دَ س َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم کردی ملقب به ابوسالم . مادرش دختر یکی از رؤسای قبائل کرد آذربایجان و پدرش از اصحاب هارون الشاری حاکم آذربایجان بود. چون هارون شاری بقتل رسید و آذربایجان را یوسف بن ابوالساج تصرف نمود دیسم به او پیوست و مقام و منصبی بدست آورد بعد از ابوالساج نیز آذربایجان را بتصرف خویش درآورد. دیسم خارجی مذهبی بود و اغلب سربازان وی را اکراد و عده ای از دیلمیان وشمگیری تشکیل میدادند. وزیر او ابوالقاسم علی بن جعفر از مردم آذربایجان و از داعیان باطنیه (اسماعیلیه ) بود. مرزبان بن محمدبن مسافر برای تصرف آذربایجان با دیسم درآویخت دیسم به ارمینیة گریخت مجدداً با سپاهی در خارج شهر تبریز با مرزبان گلاویز شد اما باز شکست خورد و به اردبیل گریخت و پس از محاصره ٔ طولانی تن بصلح داد آنگاه در سال 342 هَ . ق . دیسم به بغداد نزد معزالدوله رفت و از وی برای مقابله با مرزبان کمک خواست و چون مأیوس گردید بموصل نزد ناصرالدین بن حمدان رفت و او نیز دیسم را نا امید گرادنید و از آنجا نزد سیف الدوله بشام رفت و تا سال 344 هَ . ق . در آنجا بماند ولی بنا بدعوت اکراد مجدداً به آذربایجان بازگشت و پس از شکست از مرزبان به ارمینیه گریخت و بحاکم آن دیارپناهنده شد و حاکم ارمینیة بسبب ترس از مرزبان دیسم را تسلیم وی نمود و مرزبان او را بزندان افکند و چشمش را کور نمود و پس از مرگ مرزبان توسط طرفداران مرزبان بقتل رسید. (از کامل ابن الاثیر ج 8 ص 150،198).
ترجمه مقاله