ترجمه مقاله

دینارگانه

لغت‌نامه دهخدا

دینارگانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: دینار + گانه ، مزید مؤخر اتصاف و نسبت ) سکه ٔ زر، دیناری : چون بنزدیک من آمد پیرزنی بود با عکازه ای اندر دست و جبه ٔ پشمین پوشیده گفتم : مِن این ؟ قالت من اﷲ. قلت الی این ؟ قالت الی اﷲ دینارگانه ای بود بر آوردم که بدو دهم دست اندر روی من بجنبانید. (کشف المحجوب هجویری ص 127). رجوع به گانه شود.
ترجمه مقاله