دیوکش
لغتنامه دهخدا
دیوکش . [وْ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ دیو. آنکه دیو را بکشد.
- دیوکش راه ؛صعب العبور و سخت گذار :
دهد شاه را بنده مژده ز بخت
که بنوشتم این دیوکش راه سخت .
- دیوکش راه ؛صعب العبور و سخت گذار :
دهد شاه را بنده مژده ز بخت
که بنوشتم این دیوکش راه سخت .
اسدی .