ترجمه مقاله

دیگری

لغت‌نامه دهخدا

دیگری . [ گ َ ] (ص نسبی ) غیر. مقابل خود. آنکه جز تو یا او و یا من است . کسی یا چیزی جزاین . جز ما. جز او. جز شما. جز ایشان . غیر ایشان . (یادداشت مرحوم دهخدا). کس دیگر. (ناظم الاطباء). شخص دیگر یا چیزی جز آنچه من و شما میدانیم :
بتو بیش از تو گر زری دادند
دانکه از بهر دیگری دادند.

اوحدی .


خدا را داد من بستان از او ای شحنه ٔ مجلس
که می با دیگری خورده ست و با من سرگران دارد.

حافظ.


گر دیگری بشیوه ٔ حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی .

حافظ.


گر پنج نوبتت بدر قصر میزنند
نوبت به دیگری بگذاری و بگذری .

حافظ.


ترجمه مقاله