ترجمه مقاله

ذئب

لغت‌نامه دهخدا

ذئب . [ ذِءْب ْ ] (اِخ ) (گرگ ) سفر داوران 7:19 - 25 و 8:3 و مزامیر 83:11. سردار مدیانی است که جدعون بر او دست یافته ویرا در معبر اردن بکشت . و پس از آن معبر را معبر ذئب گفتند. رجوع به حوریب شود. (قاموس کتاب مقدس ).
ترجمه مقاله