ترجمه مقاله

ذف

لغت‌نامه دهخدا

ذف . [ ذَف ف ] (ع مص ) قتل مجروح . کشتن خسته . ذفاف . مذافّة. تذفیف . اذفاف . الاجهاز علی الجریح . (تاج المصادر بیهقی ). || ذف در امری ؛ سرعت کردن در آن . شتافتن در او. شتاب کردن در وی . || خذ ما ذف ّ لک (بصیغه ٔ مجهول )؛ بگیر آنچه را که مهیا و موجود است و زود بدست آید.
ترجمه مقاله