ترجمه مقاله

ذلق

لغت‌نامه دهخدا

ذلق . [ ذَ ] (ع اِ) مجرای محور در بکرة. گذرگاه محور میان بکرة. (مهذب الاسماء). || تیزی زبان . (دهار). || تیزی سنان . || تیزنای زفان . (مهذب الاسماء). تیزنای زبان . || تیزی هر چیزی . ذلاقت . || (ص ) لسان ذلق ؛ زبان تیز و فصیح . لسان طلق ذلق ؛ زبانی تیز و فصیح .
- حروف ذلق ؛ شش حرف باشد: ب . ر. ف . ل . م . ن . و آن حرفها باشند که از کرانه ٔ زبان و لب برآید و هر اسم رباعی و خماسی غیر ذی زوائد در عربی یک یا دو یا سه حرف از حروف ذلق را دارد و اگر نداشته باشد دخیل است . و سه حرف از این حروف شش گانه ذولقیة است و آن : ل . ر.ن است و سه حرف شفهیة، و آن : ب . ف . م . باشد.
ترجمه مقاله