ترجمه مقاله

ذهب

لغت‌نامه دهخدا

ذهب . [ ذَ هََ ] (ع مص ) زراندود کردن . || رفتن هوش از دیدن زر در کان . خیره شدن چشم از دیدن زر.(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ناگاه درآمدن در کان و خیره شدن چشم از بسیاری آن . || رفتن . بشدن . شدن . گذشتن . || بردن . دور گردانیدن .
ترجمه مقاله