ترجمه مقاله

ذوالخمار

لغت‌نامه دهخدا

ذوالخمار. [ ذُل ْ خ ِ ] (اِخ ) لقب عمروبن عبدود عامری یکی از شجعان عرب که به روز خندق بدست امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته شد :
گه یزدجرد مال و گهی ذوالخمار کش
گه زخم درّه دار و گهی ذوالفقار گیر.

سنائی .


عالمی پر ذوالخمار است از خمار خواجگی
ای دریغا در جهان یک حیدر کرّار کو.

سنائی .


از ذوالفقار جود تو شد کشته آز و بخل
همچون ز ذوالفقار علی عمرو ذوالخمار.

سوزنی .


کلکی چو ذوالفقار علی تیز کرده ای
تا خون بخل ریزی چون خون ذوالخمار.

سوزنی .


روح از سما بحرب علی گفت لافتی
الأعلی چو شد ز علی کشته ذی الخمار.

سوزنی .


تارک ذوالخمار بدعت را
ذوالفقار تو لاجرم بشکافت .

خاقانی .


مونس احمد بمجلس چاریار
مونس بوجهل ، عتبه و ذوالخمار.

مولوی .


ورجوع به المرصع ابن الأثیر شود.
ترجمه مقاله