ذوناب
لغتنامه دهخدا
ذوناب . (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از درنده مثل گرگ وشیر چه ناب بمعنای دندان یشک است . (غیاث اللغات ).
- امثال :
شر اهر ذاناب ؛ شری که ببانگ آورده است خداوند یشک را.
- امثال :
شر اهر ذاناب ؛ شری که ببانگ آورده است خداوند یشک را.