ترجمه مقاله

ذووداد

لغت‌نامه دهخدا

ذووداد. [ وِ ] (ع ص مرکب ) خداوند دوستی . دوستار. دوستدار :
گفت صد خدمت کنم ای ذووداد
دست بر دو چشم و بر سینه نهاد.

مولوی .


ترجمه مقاله