ترجمه مقاله

ذکاء

لغت‌نامه دهخدا

ذکاء. [ ذَ ] (ع مص ، اِمص ) تیزی خاطر. زیرک شدن . (زوزنی ). تیزخاطر شدن . تیزدلی . (دهار). هوش . زود دریافتن . هوشمندی .کیاست . نباهت . هوشیاری . زیرکی . سرعت فهم . ضد بلادت . ذکاء ایاس ، مثل حلم احنف و سخاء حاتم مثل است . رجوع به ایاس شود :
نرود هیچ خطا بر دل و اندیشه ٔ تو
کز خطا دور ترا ذهن و ذکای تو کند.

منوچهری .


اینهمه رنج و غم از خویشتنم باید دید
تا چرا طبع و دلم مایه ٔ هر ذهن و ذکااست .

مسعودسعد.


وین گنه طبع را نهم که همی
مایه ٔ فطنت و ذکا باشد.

مسعودسعد.


میان ابتاع او [ شیر ] دو شکال بودند... و هر دو ذکای تمام داشتند. (کلیله و دمنه ).
چشم باز و گوش باز و این ذکا
خیره ام در چشم بندی خدا.

مولوی .


در اساس الاقتباس آمده است :ذهن ، قوت استعدادی است نفس را در اکتساب حدود و رایها. و فهم شایستگی این قوت تحصیل تصوری را که نفس منبعث شود در طلب آن . و حدس قدرت این قوت بر اقتناص حدّ اوسط در هر مطلوب به ذات خود. و ذکا شایستگی او آن را که آنچه به حدس اقتناص کند در زمانی اندک باشد. (اساس الاقتباس ص 410).
و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بفتح بر وزن صباء چنانکه قاموس گوید سرعت فطنت است و در تعریف آن گفته اند که ذکاء شدّت قوت نفسی است که معدّ باشد برای اکتساب آراء یعنی علوم تصوریه و تصدیقیه و این قوّه را ذهن نامند و جودت استعداد نفس را در تصوّر و ارادت بر خویش فطنت خوانند و غباوت عدم فطنت باشد چنانکه غبّی مقابل فطن است و چلبی را در این معنی شرحی است و حاصل آن اینکه ذکاء اعم است از فطنت . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || تمام شدن ِ سن ّ. || ذکو. ذک ّ؛ سخت شدن زبانه ٔ آتش . زبانه کشیدن آتش . تیز شدن آتش . || ذکاء طیب ؛ پراکنده شدن بوی خوش . || ذکاء شاة؛ ذبح و گلو بریدن آن .
ترجمه مقاله