ترجمه مقاله

رئد

لغت‌نامه دهخدا

رئد. [ رِءْدْ ] (ع اِ) همزاد، و شاید همزه نگیرد.(از متن اللغة) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از المنجد). || نزدیک به همسن . (از متن اللغة). || ضیق و تنگ از هر چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج )(از المنجد). || گردن یا عنق . || شاخه ای که بسیار تر و سبک باشد. (از متن اللغة). شاخه ٔ نورسته . شاخ نرم و نازک . || درخت آماده برای برآوردن خوشه . (از اقرب الموارد). ج ، اَرْآد. (اقرب الموارد)، رِئْدان . (از متن اللغة). درخت آماده برای برآوردن خوشه یا شاخه های نرم آن . (از متن اللغة). نوباوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد).
ترجمه مقاله