ترجمه مقاله

رئیس الرؤساء

لغت‌نامه دهخدا

رئیس الرؤساء. [ رَ سُرْ رُ ءَ ] (اِخ ) علی بن حسین بن محمدبن عمر، معروف به ابن مسلمه . وزیر القائم بن القادر خلیفه ٔ عباسی بودو خلیفه او را بجنگ ابوالحارث ارسلان بن عبداﷲ بساسیری یکی از امرای بغداد که سر بشورش برداشته بود مأمورکرد و رئیس الرؤسا با همه ٔ کوششهایی که کرد از بساسیری شکست خورد و از دارالخلافه گریخت و پس از کشمکش فراوان از طرف قریش بن بدران سردار بساسیری به او و خلیفه زینهار داده شد و آنان پیش وی آمدند ولی بعد بدستور بساسیری رئیس الرؤسا را گرفتند و بخدمت وی آوردندو او به سرزنش رئیس الرؤسا پرداخت ، رئیس الرؤسا گفت ایها الامیر ملکت فاسجح ، بساسیری توجهی نکرد و فرمان داد تا او را شکنجه ٔ فراوان کردند و جامه ٔ ژنده پوشانیدند و بر شتر نشاندند و پوست گاوی را بر او دوختند چنانکه سر و شاخ های گاو بر او بود، پس از آن بدارش زدند و کشتند. او مردی متدین و عالم و با وقار و هیبت بود و در دوره ٔ وزارت تدبیرهای نیکو کرد. (از تجارب السلف صص 253 - 265). رجوع به حبیب السیر چ جدید ج 2 ص 311 و 326 و مجمل التواریخ و القصص ص 383 و کامل ابن اثیر ج 9 ص 253 وقایع سالهای 447 هَ . ق . ببعد شود.
ترجمه مقاله