رادبوی
لغتنامه دهخدا
رادبوی . (اِ مرکب ) رادبو. عود را گویند و آن را داربو نیز خوانند و آن اصح است همانا قلب کرده اند. (آنندراج ). چوب عود. (برهان ) :
بمفلس کف مردم رادبوی
چو نزد غنی عنبر و رادبوی .
رجوع به داربوی شود.
بمفلس کف مردم رادبوی
چو نزد غنی عنبر و رادبوی .
فخر زرکوب .
رجوع به داربوی شود.