رادوی
لغتنامه دهخدا
رادوی . (اِخ ) موبد بزرگ زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی . آنگاه که ماهوی سوری آسیابان را بکشتن یزدگرد میفرستاد رادوی او را اندرز میدهد و از کار زشت برحذر میدارد. فردوسی در این باره چنین آورده است :
یکی موبدی بود رادوی نام
بجان از خرد برنهاده لگام
بماهوی گفت ای بداندیش مرد
چرا دیو چشم ترا خیره کرد.
یکی موبدی بود رادوی نام
بجان از خرد برنهاده لگام
بماهوی گفت ای بداندیش مرد
چرا دیو چشم ترا خیره کرد.
(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2995).