راز دیدن
لغتنامه دهخدا
راز دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) کنایه از راز دانستن و راز دریافتن . راز خواندن . (آنندراج ). اما در این (معنی ) ادعاست بلی راز چیزی نیست که آن را بحس توان دید بلکه بعقل توان یافت (آنندراج ) :
توان دید راز درون نقاب
اگر عینک آرد قدح از حباب .
و رجوع به راز خواندن شود.
توان دید راز درون نقاب
اگر عینک آرد قدح از حباب .
ظهوری (از آنندراج ).
و رجوع به راز خواندن شود.