ترجمه مقاله

راستا راست

لغت‌نامه دهخدا

راستا راست . (ق مرکب ) برابر. مساوی . سواء. سوی : زیدبن علی بر یکجای درنگ نکردی از بیم آنکه یوسف بن عمرو بداند و یکچند پیش از دیان بود و شاعیان همی آمدند و او را بیعت همی کردند بر کتاب خدای و سنت رسول صلی اﷲ علیه و سلم و جهاد کردن با ظالمان ... و بخشیدن غنیمت میان مسلمانان راستا راست و نصرت کردن اهل بیت بر دشمنان . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). || هم وزن . برابر در اندازه . معادل :
بگیرند قاقله خرد و قاقله بزرگ و کبابه از هر یکی راستا راست شکر طبرزد چند وزن هر سه شربت مقدار دو درم سنگ کوفته و بیخته . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ص 351). مامیران و برگ زیتون ، مازو وسعد، قاقله ، شب یمانی ، هلیله از یکی راستا راست همه را بکوبندو بدهان اندر پراکنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و عاقرقرحا و کبابه و سعد و پلپل از هر یکی راستاراست بدهان اندر پراکنند سود دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
بینیم کز آن میان چه برخاست
دو نیمه کنیم راستا راست .

نظامی .


طباخی میان نظارگیان ایستاده بود فهم نتوانست کرد پنداشت که مراد از آن اعتدال تسویت مقدار است برفت و دیگی زیره با بساخت و گوشت و زعفران و زیره و نمک و دیگر توابل راستاراست در او کرد چون بپرداخت پیش استاد بنهاد وبرهان جهل خود را ظاهر گردانید. (مرزبان نامه ).
ترجمه مقاله