ترجمه مقاله

راست بر

لغت‌نامه دهخدا

راست بر. [ ب َ ] (نف مرکب ) براستی برنده . که براستی هدایت کند. که بصداقت و درستی رهبر شود :
سپهبد ز ملاح فرخنده رای
بپرسید کای راست بر رهنمای .

(اسدی گرشاسبنامه ).


|| (ص مرکب ، اِ مرکب ) شکل هندسی که اضلاع مساوی موازی قائم الزاوایه دارد. در اصطلاح امروزی همچون بجای مربع مستطیل بکار میرود. همچون راست پهلو. || که بَرِ آن مستقیم است . مقابل بر منحنی که بر استقامت نیست .
ترجمه مقاله