ترجمه مقاله

راست گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

راست گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مستقیم گشتن . استقامت یافتن . به استقامت رسیدن . از کجی و انحناء بیرون آمدن . اطراد؛ راست و مستقیم گردیدن . سد؛ راست و استوار گردیدن . (منتهی الارب ). || مطابق شدن . یکی شدن . هم آهنگی یافتن .
اعتدال ؛ راست گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به راست گشتن شود.
ترجمه مقاله