ترجمه مقاله

راسخت

لغت‌نامه دهخدا

راسخت . [ س ُ ] (اِ) مس سوخته و روی سوخته و معرب آن روسختج بهترین آن مصری است . (آنندراج ) (انجمن آرا). مس سوخته و آن را روی سوخته نیز گویند و معرب آن روسختج است بهترین آن مصری باشد و طبیعت آن گرم است در سیم . (برهان ) (لغت محلی شوشتر خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ). روسختج . نحاس محروق . روی سوخته . و رجوع به نحاس محروق شود. (یادداشت مؤلف ). ماده ٔ سیاهرنگی که زنان بر ابرو مالند. (از قاموس رسملی عثمانی ). بترکی راستق یا راستیق گویند. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 3). انتیمون . (دزی ج 1 ص 496).
ترجمه مقاله