ترجمه مقاله

راشد

لغت‌نامه دهخدا

راشد. [ ش ِ ] (ع ص ) براه شونده . (از منتهی الارب ). هدایت یابنده و در حدیث آمده است : علیکم بسنتی سنة الخلفاء الراشدین من بعدی .(از اقرب الموارد). راه راست رونده . (فرهنگ اشتینگاس ). کسی که براه راست است . (فرهنگ نظام ). راه راست یابنده . (آنندراج ). بر راه راست . (یادداشت مؤلف ). رشید. راه برده و راه بردار. (یادداشت مؤلف ). نماینده ٔ راه راست . (ناظم الاطباء). راست نماینده . (یادداشت مؤلف ). || دیندار و متدین . ج ، راشدون و راشدین . (اقرب الموارد).
- ام راشد ؛ کنیه ٔ موش است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله