ترجمه مقاله

راشن

لغت‌نامه دهخدا

راشن . [ ش ِ ] (ع ص ) آرامنده و ثابت . (منتهی الارب ). آرامنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ثابت و برجای . (منتهی الارب ). || ثابت و برجای و برقرار. (ناظم الاطباء). || (اِ) زر اندکی که استاد بعد از اجرت بطریق انعام بشاگرد دهد و به فارسی آن را شاگردانه گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاگردانه یعنی زر اندکی که استاد بعد از اجرت بشاگرد دهد. (ناظم الاطباء). آنچه بشاگرد صانع داده شود. (از اقرب الموارد). شاگردانه . (دهار). غلامانه . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) ناخوانده بمهمانی درآینده و هوالطفیلی و اما الذی یتحین وقت طعام فیدخل علی القوم و هم یأکلون فهوالوارش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیک و طفیلی و بشتالم یعنی ناخوانده بمهمانی آینده . (ناظم الاطباء). طفیلی . (اقرب الموارد). || مِقَم ّ؛ یعنی آنکه تمام آنچه را که بر خوان است بخورد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله