ترجمه مقاله

رافع

لغت‌نامه دهخدا

رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) خزاعی مولای ایشان بود ابن اسحاق در مغازی گوید: وقتیکه خزاعة در روز فتح بمکة وارد شدند در خانه ٔ بدیل بن و رقاء و رافع مولای خویش سکنی گزیدند. (از الاصابة ج 2 قسم اول ).
ترجمه مقاله