ترجمه مقاله

راف

لغت‌نامه دهخدا

راف . [ فِن ْ ] (ع ص ) رافی . آنکه جامه را رفو کند.ج ، رفاة. (از المنجد). رفوگر. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله